نگار آمدنی است ... | |||
![]() |
بخش دوم: چگونگی انتظار و وظیفه ما
گفتیم انقلاب مهدی (عج) تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است . درخصوص تحوّلات تاریخی ، دو نوع بینش وجود دارد که بر اساس هر یک ، انتظار، معنای خاصّی مییابد . یک دیدگاه این است که تحوّلات تاریخی ضابطه مند نیست یا اگر ضابطه مند است ، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ ، جبری حاکم است . کسی که معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطه مند نیست ، باید قائل شود به اینکه این تحولات قابل شناختن نیستند ؛ پس قیام مهدی(عج) را هم نمیتوان تحلیل کرد؛ آنگاه انتظار، یعنی منتظر یک حادثه عجیب و غریب ماندن و کاری نکردن تا بلکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند . اینجا است که باب تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز میشود و حتّی برخی خواهند گفت : چون جهان باید پر از ستم شود تا مهدی بیاید ، پس ما هم به رواج ظلم کمک کنیم . کسی هم که قائل باشد تحوّلات ، ضابطه مندند ، امّا اراده انسانی در آنها نقشی ندارد نیز چارهای ندارد جز اینکه بگوید: کاری نمیتوان کرد و یگانه کار، حرکت در همین سیر جبری است و باز هم در این منطق ، اصلاحات مردود است . بر اساس هر دو رویکرد این دیدگاه ، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستمها و تبعیضها ناشی میشود؛ آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد ، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل یکّهتاز میدان شود ، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون میآید .
دیدگاه دوم آن است که تحوّلات تاریخی ضابطه مندند و اراده انسانی در آنها نقش دارند که در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین کردیم . در این دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد که شاید بتوان تفاوت دکتر شریعتی
" سیر تکاملی بشریت به سوی آزادی از اسارت طبیعت مادّی و شرایط اقتصادی ومنافع فردی و گروهی و به سوی هدفی بودن و مسلکی بودن و حکومت و اصالت بیشتر ایمان و ایدئولوژی بوده و هست…. "
و استاد مطهری را در مسأله انتظار در این موضع دید . یک تصویر اگزیستانسیالیستی است که در این تصویر، اراده انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛ امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است که خود انسان باید هدف برای خود بیافریند .در واقع از دید آنها ، پذیرش هر هدفی ورای انسان و حرکت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلکه هر کسی هر هدفی دلش میخواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حرکت کند؛ امّا اشکالات این تصویر اگر بیشتر از دیدگاه قبل نباشد ، کمتر نیست. مهمترین اشکالش این است که اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق کلمه سخنی بیمعنا است. آیا به واقع معقول است که انسان فرض کند در مقابلش هدفی هست؛ آنگاه به سمت آن هدف فرضی و برای رسیدن به آن حرکت کند. این مثل کار بت پرستها است که بت را میآفریدند و بعد میپرستیدند و انسان داستان آن مرد سادهلوح را به یاد میآورد که برای رهایی از آزار بچهها به آنها گفت: در کوچه بالاتر آش نذری میدهند و وقتی بچهها به آن سمت دویدند ، با خود گفت شاید واقعاً آش میدهند و خودش هم به آن سمت حرکت کرد. هدف فرضی معنا ندارد ، هدف باید واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی که حرکت به سمت آن ، حرکت کمالی برای خود تلقّی شود ، نه حرکتی به سمت از خود بیگانگی . در هر حال ، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول نشود ، آنگاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را که عدهای پذیرفتهاند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید ، و به نظر میرسد دیدگاه دکتر شریعتی در کتاب انتظار، مکتب اعتراض چنین مبنایی داشته باشد.
در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت : درست است که اراده انسانی نقش مهمّی در تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهتگیری واقعی درون انسان به سمت هدف واقعی ، این انتظار معنای خاصّی مییابد ، و آن اوّلاً قبول این است که حق از باطل قابل تشخیص است و ثانیاً وظیفه اصلی منتظر تقویت دائم جبهه حق و تلاش برای مشخّصتر کردن مرز حق و باطل برای به ثمر رسیدن آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا ، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست ، بلکه فعل ایجابی است که بر تمام افعال ما سایه میافکند و بدین سبب ، افضل اعمال شمرده شده است.
منتظر واقعی
به لحاظ فردی کسی میتواند واقعاً منتظر حکومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر بپروراند که خودش با عدل خوگرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. کسی میتواند منتظر عدل جهانی باشد که عدل را دوست داشته باشد و کسی که عدل را دوست داشته باشد، در درجه اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است که گفتهاند : منتظران مصلح ، خود ، باید صالح باشند . به لحاظ اجتماعی نیز هر حرکت اصلاحی که در جهت پیروزی حق باشد، وظیفه منتظران است؛ پس اصلاحات جزئی و تدریجی نه تنها محکوم نیست ، بلکه به نوبه خود ، آهنگ حرکت تاریخ را به سود اهل حق تند مینماید و بر عکس ، فسادها ، تباهیها و فسق و فجورها کمک به نیروی مقابل است و آهنگ حرکت تاریخ را به زیان اهل حق کُند میکند؛ بنابراین در این بینش آنچه باید رخ دهد ، از قبیل رسیدن یک میوه بر شاخه درخت است نه از قبیل انفجار یک دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و ... مراقبت گردد و هر چه بیشتر با آفاتش مبارزه شود ، میوه بهتر و سالمتر و احیاناً زودتر تحویل میدهد .
بدین معنا ، وظیفه کلّی ما در برابر مسأله جهانی شدن نیز روشن میشود . جهانیشدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حکومت عدل جهانی که مقدّمه آن نبرد نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهه حق را تقویت کرد و این همان سخن امام خمینی)ره( است که ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم کرد؛ البتّه باید توجّه داشت که تقویت این جبهه پیش از آنکه تقویت نظامی باشد ، تقویت فرهنگی و معنوی است ؛ زیرا اساس هویت این جبهه ، معنویت است و مقصود این است که باید حق و عدل را هر چه واضحتر و صیقلیتر آشکار کرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛ به گونهای که مردم بتوانند حکومت عدل را تحمّل کنند ! خوب است به این نکته توجّه کنیم که حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی نیست؛ پس ویژگی مهمّ حکومت عدل مهدی ، به فاعل آن برنمیگردد؛ بلکه به قابل برمیگردد؛ یعنی در زمان مهدی(عج) مردم به حدّی از بلوغ فکری رسیدهاند که بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و تسلیم دشمنانی نشوند که میکوشند لباس باطل بر چهره حق بپوشانند تا مردم را از آن رویگردان کنند و به جای آن باطلی که با حق مخلوط شده ، به خورد آنها بدهند ؛ امّا مردمی که درک صحیح و معقولی از عدل ندارند ، حتّی حکومت علی(ع) نیز بر آنها تنگ میآید؛ هرچند که نمیدانند . به تعبیر امیرمؤمنان من ضاق علیه العدل فالجور علیه اُضیق )نهجالبلاغه، خطبه 23.
با توجّه به آنچه در خصوص انتظار گفته شد ، خوب است نگاهی دوباره به حدیث معروفی بیندازیم که میگوید ظهور در زمانی رخ میدهد که زمین پر از ستم شده باشد که این حدیث چگونه با مباحث پیشین قابل جمع است. میتوان چنین گفت:
اوّلاً پر از ظلم شدن، از علایم ظهور است نه از علل ظهور . در واقع ، شرح مذکور که میگفت باید به شیوع ظلم کمک کرد، از این پندار ناشی بوده که شیوع ظلم ، علتِ ظهور است ؛ در حالی که علّت ظهور این است که مقدّمات ظهور (همان مشخّص شدن جبهه حق و باطل و تقویت جبهه حق) آماده شده باشد . برای اینکه تفکیک مفهوم علامتِ شی و علّت شی بهتر مشخّص شود میتوان از این تمثیل استفاده کرد.
فرض کنید در یک ایستگاه قطار، تابلویی درست کردهاند که یک دقیقه قبل از ورود هر قطار به ایستگاه ، آمدن آن را اعلام میکند ، و البتّه بعد از این اعلام ، قطار میآید . در اینجا این اعلام ، علامت آمدن قطار است نه علت آمدن قطار، و اگر ما بخواهیم به آمدن قطار کمک کنیم ، باید به موتور محرّک قطار بیندیشیم ، نه به دست کاری کردن در تابلوِ مذکور. ما هر قدر تابلو را تغییر دهیم ، به خودی خود تأثیری در آمدن قطار ندارد.
بحث شیوع ظلم نیز این گونه است و از اینگونه علامتها که خودشان علّت نیستند ، در خصوص ظهور موارد متعدّدی گفته شده است ؛ نظیر مثلاً آمدن دجال. همان طور که معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، بگردیم
" وعده منجی جهان به ما میگوید که به تلاشهای خودتان فی نفسه امید نامحدود نداشته باشید؛ یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید که کلّ عالم را به تنهایی اصلاح کنید. اقدامات شما شرط لازم برای اصلاح جهانی است؛ امّا شرط کافی نیست؛ به طورخلاصه جامعه بشری در سیر تکاملیاش از مهدی بینیاز نخواهد بود. ..."
یک نفر به نام دجال بیابیم و از او حمایت کنیم که اقدامات خاصی را انجام دهد، به همین ترتیب معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، به افزایش ظلم بپردازیم.
ثانیاً آنگونه که استاد مطهری هم متذکّر شده ، در این حدیث تکیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم گروه مظلوم است و می رساند که قیام مهدی(عج) برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند . بدیهی است که اگر در حدیث گفته شده بود زمین را پر از ایمان و صلاح و توحید میکند ، بعد از اینکه پر از کفر و شرک و فساد شده بود ، مستلزم این نبود که لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد . در آن صورت بود که میشد استنباط کرد که قیام مهدی موعود برای نجاتِ حقِّ از دست رفته و به صفر رسیده است ، نه برای نجات گروه اهل حق ـ ولو به صورت یک اقلیت.
ثالثاً به نظر میرسد با توضیحاتی که در خصوص چگونگی تقویت جبهه حق داده شد (اینکه وظیفه مهم ، بالا بردن درک مردم درباره عدل و تشخیص حق از باطل است) میتوان گفت: شاید مقصود از پر شدن زمین از ظلم، به اقتضای درک انسانها باشد، نه به اقتضای افعال خارجی ظالمانه آنها، یعنی شاید مقصود این است مردم به رشدی میرسند که دیگر درک میکنند جهان پر از ظلم است و دیگر ظلم را تحمّل نمیکنند و برای همین منتظر عدل میشوند . برای اینکه مسأله بهتر روشن شود میتوان به تاریخ بشر نگاهی کرد؛ برای مثال مردم زمان فرعون در ظلمی بزرگ به سر میبردند؛ امّا میتوان گفت : اعتراض جدّی به این ظلم نداشتند و گویی که به آن وضع راضی بودند یا حتّی برای اینکه مقایسه بهتر شود اگر میزان ظلمی که در کلّ جهان حدود ?? سال پیش میرفت را با ظلم امروز مقایسه کنیم، شاید مقدارش بیشتر نشده باشد؛ امّا حسّاسیت مردم جهان به ظلم بیشتر شده است . جنایاتی که امریکا در ویتنام انجام داد ، شاید به مراتب شدیدتر از جنایاتی باشد که امروزه در عراق مرتکب میشود؛ امّا اعتراض جهانی که امروزه به این جنایات میشود ، در آن روز به آن جنایات نمیشد.
رابعاً کنار این حدیث ، احادیث دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه ظهور تحقّق نمیپذیرد، مگر این که هر یک از گروه بدبخت و خوشبخت به نهایت کار خود برسد؛ یعنی سخن در این است که هر دو گروه به نهایت کار خود میرسند نه اینکه فقط اشقیا به نهایت درجه شقاوت برسند. همانطور که در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام ، به آن حضرت ملحق میشوند. معلوم میشود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد ، زمینههایی عالی وجود دارد که چنین گروهی را پرورش داده است . این خود میرساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است ، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمّیت قابل توجّه نباشند، از نظر کیفیت ارزندهترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء . افزون بر این که از نظر روایات اسلامی ، در مقدّمه قیام و ظهور امام ، یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت میگیرد که به طور قطع اینها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمیدهد و حتی در برخی روایات سخن از دولتی از اهل حق است که تا قیام مهدی ادامه مییابد .
بخش سوم: آثار انتظار
در خصوص اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی جهانی دو نوع اثر را میتوان بررسی کرد:
الف( اوّل آثار عملی که بر این باور مترتّب است؛ یعنی اگر به ظهور مهدی اعتقاد داشته باشیم ، چه کار باید بکنیم . این همان بحث انتظار بود که در بخش پیشین گذشت.
ب ( دسته دوم آثاری است که به لحاظ نظری و گرایشی بر این اعتقاد مترتّب است که به این لحاظ میتواند پاسخی دیگر به چرایی بحث انتظار باشد؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا انتظار واقعی که شرحش در بخش قبل گذشت ، این آثار را در جان آدمی به ارمغان میآورد که اینجا به برخی از مهم ترین آنها اشاره میکنیم:
1) تحقّق خوف و رجای معقول در تمام تلاشهای اجتماعی.
1-1 رجای معقول (خوشبینی به آینده بشر):
درباره آینده بشر نظرات مختلف است . برخی میگویند شر و فساد و بدبختی ، لازمه لاینفک حیات بشری است و لذا زندگی بیارزش است و عاقلانهترین کارها خاتمه دادن به حیات و زندگی است .برخی هم معتقدند: بشر در اثر پیشرفت حیرتآور تکنیک و ذخیره کردن انبارهای وحشتناک وسایل تخریبی ، به مرحلهای رسیده که بیش از یک گام با گوری که با دست خود کنده فاصله ندارد؛ در حالی که در منظر ما، ریشه فسادها و تباهیها نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی میکند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاکم است . انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش میرود . نه شر و فساد لازم لاینفک طبیعت بشر است و نه جبر تمدّن ، فاجعه خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد؛ بلکه جریان مبارزه حقّ و باطل ادامه مییابد و جلو می رود تا آنجا که در نهایت منجر به حکومت عدل حضرت مهدی(عج) خواهد شد و چنین نیست که زحمات اصلاحگران به سرانجام نرسد . انسان در حالت عادی وقتی فراوانی ظلم و فساد و غلبه ظاهری ظالمان را در جهان میبیند ، گاه با خود میاندیشد که آیا میتوانیم در مقابل این موج عظیم کاری از پیش ببریم و وعده ظهور به ما میگوید که همه کارهای شما به سرانجام میرسد : وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ )انبیا )?? :( ???(
2-1 خوف معقول ( امید واهی نداشتن به تلاشهای خود):
وعده منجی جهان در عین حال به ما میگوید که به تلاشهای خودتان فی نفسه امید نامحدود نداشته باشید؛ یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید که کلّ عالم را به تنهایی اصلاح کنید. اقدامات شما شرط لازم برای اصلاح جهانی است ؛ امّا شرط کافی نیست ؛ یعنی خلاصه جامعه بشری در سیر تکاملیاش از مهدی بینیاز نخواهد بود.
?) توجّه به کیفیت به جای توجّه به کمیت:
در تلاشهای اجتماعی آنچه مهم است ، تقویت فرهنگی و معنوی جبهه حق است که این اقدام کیفی است ، نه کمّی ؛ یعنی آنچه مقدّمه ظهور است این نیست که به لحاظ شناسنامهای تعداد مسلمانان یا شیعیان افزایش یابد ؛ بلکه آنچه اولویت بیشتری دارد ، این است که انسانها تشنه حقیقت و عدالت شوند ؛ پس تعداد یاران اوّلیه و اصلی حضرت شاید کم باشد؛ امّا چنانکه گفتیم ، به لحاظ کیفیت در زمره برترین انسانها یند که هر یک میتواند انقلابی در جانها ایجاد کند . به تعبیر یکی از بزرگان، یاران مهدی)عج ( اشخاصی از سنخ امام خمینی) ره( یا بالاتر از او خواهند بود . در واقع اینکه خوبان هم باید به نهایت کار خود برسند ، تاکید مهمّی است بر اینکه بیش از کمّیت به کیفیت باید اندیشید.
2 خروج از پارادایمهای رایج در تفکر غربی:
دوره جدید ، دوره سیطره فرهنگی جهان غرب بر عالم است و منتظر واقعی انسانی است که تحت این سیطره واقع نمیشود . ما امروزه بسیاری از سخنان ، گرایشها ، رفتارها و ... را به گونهای تنظیم میکنیم که در جهان مدرن و با الگوهای مدرن مقبولیت داشته باشد . از باب نمونه میتوان به همین مسأله جهانیشدن اشاره کرد؛ در حالیکه معتقد به ظهور مهدی ، با معادلاتی رفتار میکند که در ظرف محدود معادلات دنیایی رایج در جهان مدرن نمیگنجد؛ بدین سبب ، تمام معادلات آنها را به راحتی به هم میریزد که باز در این زمینه ، نگاهی به سیره زندگانی امام خمینی (ره) میتواند عبرت آموز باشد .
نتیجه گیری
.
منابع و ماخذ
انسان کامل / نویسنده : مرتضی مطهری /ص 69 تا ص 73
مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی / نویسنده : مرتضی مطهری / ص 26 تا ص 27
قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ / نویسنده : مرتضی مطهری
عدل الهی / نویسنده : مرتضی مطهری / ص 201
قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی / نویسنده : غلامحسین ابراهیمی / ص 240 تا ص 249
تکامل اجتماعی انسان / نویسنده : مرتضی مطهری
سوره محمد آیه 7
سوره طه آیه 125
سوره یونس آیه 69